به گزارش قدس آنلاین، چند روزی است که خبری خوش، نقل محافل شدهاست. خبر از یک میهمان خوشقدم که البته بد نیست بگوییم پیشترها دمار از روزگار بدخواهان درآورده است. حتماً در خبرها خوانده اید:« سلام فرمانده ۲در راه است!» یک اجتماع دههزار نفری از نوجوانان و قاسمهای لشکر صاحبالزمان(عج) که کولهپشتیهایشان را بستهاند و راهی مسجد مقدس جمکران می شوندتا رویدادی بزرگ و جهانی را رقم بزنند.
*کاروان «قاسم های لشگر مهدی موعود(عج)»
خورشید وسط آسمان است و سعی میکند خودی نشان دهد. به جلوهاش که زل می زنی چشمهایت حسابی درد میگیرد، اما گرمای آن در لابهلای سوز و سرمای زمستان، نایی ندارد. مدام به ساعت نگاه میکند. نگران است که نوجوان دهه نودی اش یا به رسم سلام فرمانده۲، قاسم لشکر صاحب الزمان(عج) کاروان اعزامیها جا نماند. با همیار تماس میگیرد. اوضاع را جویا میشود. خیالش راحت میشود که اتوبوس ها ایستاده اند و بچهها هنوز از زیر قرآن رد نشدهاند. با سلام و صلوات به محل تجمع برای اعزام میرسد.
* اینجا دلها حرف از خاطرات روزهای دفاع مقدس میزنند!
همراه هر کدام از دخترها و پسرها یک کولهپشتی پروپیمان است! توشهای از پتو و لباس گرم گرفته تا خوراکیهای ته دل پر کن. هر چه باشد قرار است یک سفر زیارتی و سیاحتی بروند و بیانصافی است، کمی تنقلات چاشنی دورهمی دوستانه شان نباشد. چقدر هیجان، چقدر شور و حال، چقدر انگیزه و انرژی. خدا حفظشان کند! آدم را به وجد میآورند. آنقدر که از شما چه پنهان دلتان میخواهد مثل آنها باشید و هم قد و قواره شان. دوروبرشان که بچرخید، از نگاه معصومانه آنها معصومیت و آرامش وام میگیرید. جمعهای ۲، ۳، ۴ نفری و یا بیشتر که دخترانههایش کمی جمعوجورتر است و شاید با ناز و اطوار بیشتر و جمعهای پسرانه که از بازیگوشی و شیطنتهای بامزه آنها دوست ندارید حتی لحظهای چشم از یک حرکت هم بردارید و دلتان میخواهد ثانیه ثانیه و فریم فریم رفاقتهایشان را در قابی از تصویر، ماندگار کنید. شور و حال پدر و مادرها هم دیدنی است. اگر گوشهای بایستید و به حرارت محبت و برق نگاهشان چشم بدوزید، دلتان بیراه نرفته است اگر یادی هم از روزهای خاطرهانگیز جبهه و جنگ کنید. روزهایی که یا خودش را دیدهاید و یا تصاویر ماندگارش را.
*بدرقه ای با عطر قرآن و اسفند
بچهها سوار اتوبوسها میشوند. مرکبهایی مزین بهعنوان سلام فرمانده ۲ که قرار است یک نشان واحد برای ۱۲ اتوبوس اعزامی از تهران باشد. با همراهی همیاران، صفهای منظم دخترها و پسرها بهطرف اتوبوسها حرکت میکنند. حاجآقا هم که فرزند او جزء همین کاروان است ایستاده تا همه سربازان و قاسمان لشکر صاحبالزمان (عج) را از زیر قرآن رد کند. او مهربان است و خوشمشرب و این را از شوخیهای گاهگاهش با بچهها و لبخند روی لبش بهراحتی میتوان فهمید. خوشصحبت و شیرین سخن هم هست. کلامش را با دو بیت شعر آغاز میکند:«شُکرُ لله که بود مجلس ما پر برکات/
بهر هر یک بنویسند ملائک حسنات/ بهر شادی دل تازه عروس و داماد/هدیه کن بر خم ابروی محمد صلوات
بوی اسفند همهجا را پر کردهاست.
*جبهه «ماح تهران» حساب همه چیز را کرده است
نگران نباشید قرار است در این سفر به بچهها حسابی خوش بگذرد، آنهم از همین اول راه. به محض اینکه در اتوبوس مینشینند یک پرس غذای گرم تقدیم شکمهایشان میشود! البته کیک و آبمیوه هم هست. خلاصه اینکه، بر و بچههای «ماح تهران» حساب همهچیز را کردهاند. قرار است یک سفر به یاد ماندنی و خاطرهای شیرین برای تکتک اعضای گروه سرود سلام فرمانده ۲، رقم زده شود و این تازه اول راه است. ۱۲ اتوبوس یکی یکی به مسجد مقدس جمکران میرسند.شب و روزهای زمستانی است و کاروان پرشور و حرارت نوجوانان به سرمای استخوان سوز غروب جمکران می رسد. بعضی از بچهها همان اول پتوهای رنگارنگشان را از کولهپشتیها بیرون میکشند و دور خودشان می پیچند. نوجوانان همدانی هم پشت سر تهرانی ها صف کشیده اند. خاطرتان باشد این سرود ۱۰ هزار نفر عضو دارد و تهرانی ها تنها بخشی از این لشگر خط شکن هستند.
*اینجا شبستان کربلاست
از گیتهای بازرسی که بگذرید، در سمت چپ،« شبستان کربلا» است. یک ورودی زیبا با طرحهای شاد و جذاب که نشان از ذوق و سلیقه عاشقان مهدی موعود دارد. از راهروی ورودی شبستان که میگذرید وارد محوطهای بزرگ میشوید که روی هر ستونش نام یکی از استانهای ایران بزرگ و عزیزمان بر روی کاغذی نوشته و به پیکره ستون چسبانده شده است. پرسان پرسان تهران را پیدا میکنید. وسط شبستان تا انتها جای بچههای تهرانی و همیاران مهربان آنهاست. همگی کوله ها را باز کردهاند و از خستگی خوشگذرانی در راه، روی زمین ولو شدهاند! انصافاً همهچیز عالی است؛ هم آب سردکن در فضای داخل شبستان تعبیه شده و هم وجود سرویس بهداشتی در نزدیکی مکان استقرار، خیال بچهها و صدالبته همیاران و مربیانشان را راحت کردهاست.
*شب نشینی با چاشنی سلام فرمانده
ساعت به نیمهشب میرسد. کمکم همه بچهها و بزرگترها مهیای استراحت میشوند تا فردا صبح برای یک تمرین جدی و اجرایی بینظیر و درخشان سرحال و قبراق باشند. عدس پلوی خوشمزه را هم که نوش جان کردهاند. البته بگذریم که عدهای هم فرصت حضور در این مکان آسمانی را غنیمت شمرده و بساط عبادت نیمهشب را پهن کردهاند. اما انگار کسی حساب یک برنامه شبانه و شبنشینی با چاشنی سلام فرمانده را نکرده است! مجری، سرحال و پرانرژی پشت تریبون آمده تا از برنامههای خوب فردا بگوید. از شعر جدید و سبک آن. میهمانان مراسم فردا را معرفی کند و هر چه گفتنی است بگوید. حضور «حجتالاسلام سعید نعیمی» هم در این وقت شب غافلگیرکننده است. متن کامل شعر جدید را که با آهنگ زیبایش میخواند، تقریباً خواب را از سر بچهها و مربیانشان میبرد. اما مراسم شبانه در همینجا تمام میشود و بقیه اش به فردا صبح و بعد از نماز و صبحانه مؤکول میشود. بالاخره هرچه باشد بچهها باید سرحال باشند و بتوانند هر چه در چنته دارند رو کنند. کمکم فضای داخل شبستان هم رو به سردی میرود و همگی از سوز و سرمای زمستان که از لابهلای پنجرهها فضای داخل را حسابی سرد کردهاست، خود را پتو پیچ میکنند.
* سرما و خواب و اینجور چیزها بماند برای وقتی دیگر!
ساعت حولوحوش ۶ صبح است که صدای خادمان مسجد مقدس جمکران و البته همیاران و مربیان در سطح شبستان میپیچد:« عزیزم بیدار شو! نمازت قضا میشود.» از بین پنجرههای شبستان، گرگومیش هوا و روشن شدن آسمان پیداست. دیگر شوخیبردار نیست. باید وضو گرفت و نماز صبح را هر چه سریعتر خواند. سوز و سرمای شب هنوز برقرار است و انگار این دم صبحی دو تا پتوی شب گذشته هم پاسخگو نیست. طنین نوای دعای عهد در سرتاسر شبستان میپیچد و بعداز آن صدای سرود «سلام فرمانده» و دست آخر هم صدای لطیف دختران در همخوانی شعر زیبای «جشن فرشتهها»، حسابی خواب را از چشمان آدم میبرد. بهخصوص اینکه میبینید صبح اول صبح، زیر پتو چمباتمه زدید و دختران و پسران قد و نیمقد، با شور و حرارت پتوها را تا میکنند و لباسهای فرمشان را تندوتند میپوشند. خلاصه سرما و خواب و اینجور چیزها بماند برای وقتی دیگر! اینجا مسجد مقدس جمکران است و اجتماع ۱٠هزارنفری قاسمهای لشکر صاحبالزمان(عج)، آماده یک تمرین و اجرای بینظیر و دشمن کور کن.
* به گرمی نانی خوش عطر و به شیرینی مربایی خوش رنگ و خوش طعم
نوبت به صبحانه است. یک وعده صبحگاهی بهگرمی نانی خوش عطر و به شیرینی مربایی خوشطعم و خوشرنگ. حلقههای چندنفری از نوجوانان شاد و سرزندهای که در این وقت صبح نه سرما میشناسند و نه خواب، حال آدم را حسابی خوب میکند و کیف ها را کوک. دهه هشتادی ها و دهه نودی های خوشمشربی که تا چشم باز میکنند، لبخند روی لبهایشان مینشیند و کره و مربای صبحانه را با یک دنیا رفاقت لقمه میکنند و کامشان را شیرین. باور کنید آنقدر شور و حال دارند و آنقدر سرزنده اند که بعید نیست اگر شرایط مهیا باشد و وقت امانشان دهد، با پتوهای یکدست و خاکی رنگ اینجا که تداعی روزهای تلخ و شیرین دفاع مقدس است، یک جشن پتوی مفصل هم برای رفقایشان بگیرند!
*همه ایران سرای من است!
واقعاً شنیدن کی بود مانند دیدن. از رنگ و لعاب «شبستان کربلا» هرچه بشنوید کم است. بعداز صبحانه نوبت آماده شدن بچهها است. فکر کنید این همه دختر و پسر نوجوان از سراسر ایران بیایند و هر دسته به رنگ و شکل شهر و دیار خودش. دست آخر هم همگی کنار هم بایستند تا یکصدا فریاد بزنند همه ایران سرای من است! تتمه خواب چشمها هم با نگاه به زرقوبرق لباسهای محلی و چشم دوختن به چهرههای معصوم ریز و درشت، در قاب روسریها و کلاههای رنگارنگ رخت بر می بندد و همگی سرحال در صفهای منظم میایستند تا با اعلام آقای مجری بهطرف محل اجرای سرود «سلام فرمانده۲» حرکت کنند. دست آخر هم بعد از بازدید «حجت الاسلام نعیمی» از قسمت خواهران، «سجاد گوهری» مسئول گروه «ماح تهران»، همه اعضای گروهش را جمع میکند و توصیههای لازم و آنچه گفتنی است به آنها میگوید. در تمام طول مدتی که بچهها دستهدسته از شبستان خارج میشوند و به سمت محل اجرا میروند، سرودهای دوستداشتنی آنها پخش میشود و آنها هم با همه وجود شعرها را با مداح دوستداشتنیشان هم خوانی میکنند.
*چالشهایی که خاطره میشوند
تا اینجا از خوبیها گفتیم و از زیباییها، از شورها و هیجانها. اما باید قبول کرد یک اردوی ۱۰ هزار نفری، سختی و دلواپسی هم دارد. خستگی و ناراحتی هم همینطور. مثل خانم کوچولویی که نیمساعت مانده به اجرای برنامه با چشمهای پر از اشک و درحالیکه دست روی دلش گذاشته پیش همیار مهربانش می آید. درد نبودن مادر یک طرف، حالا وسط این وانفسا باید چه کرد و چه نکرد؟!معلوم است! عهدهدار همه این دلواپسیها و رفع و رجوعش تیم همیار است و برگزارکنندگان این محفل بزرگ. از بیخوابی شب و درخواستهای لحظه به لحظه بچههای کوچکتر برای رفتن به سرویس بهداشتی توسط همیار هم که بگذریم، گم شدن آستین دختر نوجوان که اشکریزان به سراغتان میآید و لنگه آن را از شما میخواهد! و کوچولوی ۶ سالهای که دست دوستش در چشمش رفته و از درد دارد به خودش میپیچد و دهها مورد دیگر، چالشهایی است که خاطره میشوند و آنچنان محکم پشت یک اثر بزرگ میمانند تا با تمام قوا جاودانه شود.
*سلامی یک صدا، به بهترین و زیباترین فرمانده!
همهچیز آماده است.«حاج ابوذر روحی» هم آمده و در صحن «مسجد مقدس جمکران» منتظر حضور بچهها است. ۱٠هزار نفر از فرزندان ایران با لباسهای متفاوت، هر کدام به رنگ شهر و دیار خودشان. مسئولین برگزارکننده، فکر همه چیز را کرده اند. نقاطی به تعداد تمام ۱۰ هزار عضو این گروه بزرگ، بر روی زمین نشانهگذاری شدهاست تا هر کس سر جای خودش بایستد و نظم و انضباط در سریعترین زمان ممکن برقرار شود. بچههای هر استان بههمراه مسئولین خود وارد صحن میشوند و بر روی نقطههای مشخص شده میایستند. فکر نمیکنم این مکان ، در تمام عمرش چنین صحنهای را به خود دیده باشد. حضور این همه دختر و پسر منتظر و عاشق ولایت که یکدست ایستادند و یکصدا به بهترین و زیباترین فرمانده عالم سلام میدهند. به آقایی که ظهور و بودنش در میانمان، اولین و آخرین دعای قلبهای جمکرانی است. راستی اهتزاز پرچمهای سبزرنگ مزین به نام ائمه معصومین (ع) و همینطور پرچم ایران در دو طرف اجتماع قاسمهای لشکر صاحبالزمان(عج)، عظمت و اقتدار این لشکر آماده را صد چندان کردهاست و ایرانی بودن، انقلابی بودن و ولایتی بودنشان را فریاد میزند.
* در انتظار بزرگترین رویداد فرهنگی
تمرین و ضبط برنامه، با همه فراز و نشیب هایش، آن هم زیر آفتاب مستقیم جمکران و در کنار اندک سوز و سرمای ظهرگاهی زمستان به پایان میرسد و کاروان های اعزامی از سرتاسر کشور، به شهرهایشان برمیگردند و منتظر میمانند تا در سال جدید، شاهد نتیجه تمام سختیها و شیرینیهای این یکی دو روز، در بزرگترین رویداد فرهنگی کشور باشند.
* جان فدا و پای ولایت تا شهادت
کلام آخر به دشمنان و بدخواهان این آبوخاک مادری!
این ملت ریز و درشتش برای پایداری ایران اسلامی انقلاب کردند و به قیمت جان پای آن ایستادهاند. این اردوی ۱٠هزار نفری هم با همه سختیها و آسانیهایش، با همه تلخیها و شیرینیهایش، تنها یکی دیگر از جلوههای عاشقی و ارادت کوچک و بزرگ این سرزمین است. سرما، آفتاب سوزان، بیخوابی، خستگی... برای این ملت انسانساز است و خلاصه اینکه مردم ایران از زن و مرد و کوچک و بزرگش ثابت کرده اند که جان فدای اسلام و این انقلابند و پای ولایت تا شهادت ایستاده اند.
نظر شما